معنی زندباف
- زندبافزَندباف
- پیشوای زردشتی، زندخوان، سرودگوی
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هزاردستان، بوبرد، زندواف، عندلیب، شب خوٰان، بوبردک، مرغ سحر، هزارآوا، مرغ خوش خوٰان، هزاران، شباهنگ، صبح خوٰان، هزار، فتّال، زندلاف، زندوان، مرغ چمنپیشوای زردشتی، زندخوان، سرودگوی
بُلبُل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هِزاردَستان، بوبُرد، زَندواف، عَندَلیب، شَب خوٰان، بوبَردَک، مُرغِ سَحَر، هِزارآوا، مُرغ خوُش خوٰان، هِزاران، شَباهَنگ، صُبح خوٰان، هِزار، فَتّال، زَندلاف، زَندوان، مُرغِ چَمَن
فرهنگ فارسی عمید