جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هندوبار

هندوبار

هندوبار
دوات مرکب (سیاه) زنگبار: به خانم تو که دریاش تاکمرگاه است به خامه ات که بسر میرود به هندوبار. (کمال رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار

هند بال

هند بال
نوعی بازی گروهی شبیه به فوتبال که توپ آن کوچک تر از توپ فوتبال است و با دست بازی می شود
فرهنگ فارسی معین

مندوبات

مندوبات
جَمعِ واژۀ مندوبه، تأنیث مندوب.
- مندوبات عقلیه، آنچه را عقل مستحسن شمارد، در مقابل مندوبات شرعیه. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی). رجوع به مندوب شود
لغت نامه دهخدا

هندوزاد

هندوزاد
از نسل هندو. سیه چرده:
آهوی ترک چشم هندوزاد
نافۀ مشک را گره بگشاد.
نظامی
لغت نامه دهخدا

هندوراس

هندوراس
کشوری جمهوری در امریکای مرکزی است که پنجاه ونه هزار و یکصد و شصت کیلومتر مربع وسعت دارد و مطابق آمار 1940 میلادی جمعیت آن یک میلیون و یکصد و پنج هزار و پانصد و چهار تن بوده و در 1945 به یک میلیون و دویست و یک هزار و سیصد و ده تن رسیده است. این کشور از شمال محدود است به خلیج هندوراس و دریای کاراییب، از مشرق به دریای کاراییب، از جنوب به نیکاراگوئه و از جنوب غربی به السالوادور و از مغرب به گواتمالا. این سرزمین از نخستین زمینهای قارۀ امریکا است که بوسیلۀ کریستف کلمب به سال 1502 کشف گردید. (از وبستر)
لغت نامه دهخدا

هندوخال

هندوخال
دارای خال سیاه:
کرد را بود دختری بجمال
لعبتی ترک چشم و هندوخال.
نظامی
لغت نامه دهخدا

هندوبچه

هندوبچه
بچۀ سیاه. بچۀ هندی:
هندوبچه ای سازد از این ترک ضمیرم
زآن تا نشناسند بگرداند جلباب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا