جدول جو
جدول جو

معنی تندبار

تندبار
هرجانور درنده یا گزنده ای که جانور دیگر را بخورد یا آزار برساند مانند شیر و پلنگ، جانور موذی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تندبار

تندبار

تندبار
موذیات را گویند مانندشیر و پلنگ و مار و عقرب و زنبور و مورچه و امثال آن و هر جانوری که جانور دیگر را بخورد. (برهان). سبع، مانند شیر و پلنگ و گرگ و ببر و امثال آنها و از روندگان مانند عقرب و مار و امثال آنها، برخلاف زندبارکه حیوانات بی آزارند. (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 240 شود، تند بارنده (صفت ابر). که باران شدید از وی برآید:
به بخشش چو ابری بود تندبار
بود پیش او گنج و دینار خوار.
فردوسی.
قطره ای کآن ز جود تو بچکد
سیلی ازابر تندبار شود.
مسعودسعد.
رجوع به تند شود
لغت نامه دهخدا

تنگبار

تنگبار
درگاه و بارگاه شاه و امیری که باریافتن در آن دشوار باشد، کسی که به هیچکس اجازه ورود نزد خود ندهد، خدا باری تعالی
فرهنگ لغت هوشیار

تندباد

تندباد
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، دومان، کولاک
تندباد
فرهنگ فارسی عمید