جدول جو
جدول جو

معنی هرچگاه - جستجوی لغت در جدول جو

هرچگاه
(هََ چِ)
هرگاه. هر وقت که: هرچگاه آن نظر حضرت ایشان زیاده نشدی به درجۀ عدم رسیدندی. (انیس الطالبین). من هرچگاه قصد میکردم که یکی از ایشان را بگیرم دیگری می آمد که مرا بگیر. (انیس الطالبین). هرچگاه ترا در سفر مهمی پیش آید توجه به ما نمای. (انیس الطالبین)
لغت نامه دهخدا
هرچگاه
هرگاه، هر وقت که
تصویری از هرچگاه
تصویر هرچگاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حربگاه
تصویر حربگاه
حرب جای، جای جنگ، میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراگاه
تصویر چراگاه
جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، چراخوٰار، چراخور، چراجای، چرام، چرامین، سبزه زار، مسارح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردگاه
تصویر گردگاه
اطراف کمر، تهیگاه، کمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
طربخانه، طرب سرا، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرگاه
تصویر هرگاه
هروقت، هرزمان، (حرف، قید) اگر، چنانچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوچگاه
تصویر کوچگاه
جایی که از آنجا کوچ کنند، زمان کوچ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرمگاه
تصویر گرمگاه
میان روز که هوا گرم است، ظهر، هنگام ظهر، جای گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
جای عرض و نمایش دادن چیزی، میدان سان دیدن و شمردن سپاهیان، جای گرد آمدن سپاهیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
جای شاخ در سر حیوان شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهر کرد که در 18 هزارگزی باختر شهرکرد و 6 هزارگزی راه نافچ به سامان واقع است. جایی است کوهستانی معتدل و دارای 2656 تن سکنه. از چشمه و قنات مشروب میشود و محصول عمده اش غله، انگور و صنایع دستی مردم قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرفگاه
تصویر طرفگاه
دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
نمایشگاه، معرض، محل عرضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقگاه
تصویر غرقگاه
جای غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فاتور گاه فرا روگاه جایی که از آنجا بیشتر کوچ کنند: نخستین خرامش ازین کوچگاه به البرز خواهم برون برد راه. (نظامی)، زمان کوچ کردن زمان رحلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردگاه
تصویر گردگاه
اطراف کمر
فرهنگ لغت هوشیار
میان روز که هوا بنهایت گرمی است: گرمگاهی که چو دوزخ بدمد باد سموم تف با حورا چون نکهت حورا بیند. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریگاه
تصویر گریگاه
جایی در دیگ بریان پلو که محاذی گردن گوسفند بریان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
محل شادی، طربخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمگاه
تصویر شرمگاه
آلت تناسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
محل شاخ در سر جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشگاه
تصویر پرشگاه
فرودگاه هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتگاه
تصویر پرتگاه
جایی مرتفع که احتمال سقوط از آن رود لغزشگاه مزله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرمگاه
تصویر خرمگاه
خیمه گاه خرگاه بزرگ و مدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراگاه
تصویر چراگاه
جای چریدن حیوانات علفخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرعگاه
تصویر زرعگاه
محل کشت، کشتزار، روستا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسگاه
تصویر درسگاه
آموزگاه آموزشگاه مدرسه مکتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگاه
تصویر هرگاه
هر زمان، هر وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچگاه
تصویر هیچگاه
هیچوقت، هرگز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرچگونه
تصویر هرچگونه
هرگونه، هرطور: (هرچگونه که باشند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراگاه
تصویر چراگاه
مرتع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برشگاه
تصویر برشگاه
تقاطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هیچگاه
تصویر هیچگاه
هیچ وقت، هیچوقت، ابداً
فرهنگ واژه فارسی سره
ابداً، اصلا، هرگز، هیچوقت
متضاد: همواره، همیشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد