خرگاه خرگاه خیمۀ بزرگ، بارگاه، سراپرده، خبا، خَرگَه، هَواری، اَفراس، فُسطاطخرگاه زدن: خیمه زدنخرگاه سبز (مینا، گردان): کنایه از آسمان فرهنگ فارسی عمید
هرگاهی هرگاهی هروقتی هرزمانی. یاهرگاهی که. هروقتی که: (وهرگاهی کزین چهاررنگ اعنی سپیدوسیاه وسرخ وزردیکی را مقدار بکاهی یابفزایی رنگ نیز برهمان قیاس بگرددبزیادت ونقصان) فرهنگ لغت هوشیار