جدول جو
جدول جو

معنی مستفظع - جستجوی لغت در جدول جو

مستفظع
(مُ تَ ظِ)
نعت فاعلی از استفظاع. فظیع و سخت یابنده کاری را. (از اقرب الموارد). رجوع به استفظاع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفاد
تصویر مستفاد
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
امری که در استطاعت و توانایی کسی باشد، فرمان بردار، مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسترضع
تصویر مسترضع
شیرخوار، ویژگی بچه ای که غذای اصلی او شیر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحفظ
تصویر مستحفظ
یاد گیرنده، محافظت کننده، نگهدارنده، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستجمع
تصویر مستجمع
جمع کننده، جامع، کامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفیض
تصویر مستفیض
کسی که طلب فیض بکند، استفاضه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفید
تصویر مستفید
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند، کسی که طلب بهره و فایده بکند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ رِ)
نعت فاعلی از استفراع. آغازکننده سخن یا چیزی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استفراع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَظْ ظِ)
کار زشت. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کار زشت و شرم آور. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفظع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
چیزی که بدست آید و در ید قدرت شخص باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پرس و جو گر آنکه درباره مطالبی از دیگری شرح و توضیح خواهد استفسار کننده، جمع مستفسرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستفرغ
تصویر مستفرغ
جای خالی کردن چیزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستفاد
تصویر مستفاد
استفاده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستفهم
تصویر مستفهم
فهمیدن خواهنده، پرسنده
فرهنگ لغت هوشیار
سود یاب بهره ور فایده گیرنده سود خواهنده بهره مند: ومواعظ بسیار لایق هر حکایت در و زیادت گردانید تامستفیدان ادب... را بمطالعه آن رغبت زیادت گردد، جمع مستفیدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستفیض
تصویر مستفیض
کسی که طلب فیض کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستسبع
تصویر مستسبع
خود باخته هراسان وحشت زده
فرهنگ لغت هوشیار
باز گردانده، پس گرفته باز پسخواه بازگردانده، انعام باز پس گرفته شده. خواهنده بازگرداندن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستحفظ
تصویر مستحفظ
نگاهبان، حافظ، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترضع
تصویر مسترضع
شیر خواره، دایه خواه شیرخورنده شیرخوار، شیرده خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
نو پیدا، نوداننده عجیب شمرده بدیع دانسته، عجیب شگفت: اگر تو این راز در پرده خاطر پوشیده داری از حسن عهد و صدق و داد تو مستبدع نیست... عجیب شمرنده چیزی را بدیع داننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبشع
تصویر مستبشع
ناپسند ناخوشایند بی مزه ناپسند داشته زشت شمرده، ناپسند زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاع
تصویر استفاع
برانگیختگی، تاسه مندی، لاغری، دگر رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفظاع
تصویر استفظاع
زشت دانی، رسوادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
((مُ تَ))
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
((مُ تَ))
چیزی که به دست آید و در ید قدرت شخص باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستسبع
تصویر مستسبع
((مُ تَ بَ))
وحشت زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسترضع
تصویر مسترضع
((مُ تَ ض))
شیرخوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسترجع
تصویر مسترجع
((مُ تَ جَ))
بازگردانده، انعام باز پس گرفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستحفظ
تصویر مستحفظ
((مُ تَ فِ))
نگهبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستبدع
تصویر مستبدع
((مُ تَ دَ))
عجیب شمرده، عجیب، شگفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستفیض
تصویر مستفیض
بهره مند
فرهنگ واژه فارسی سره