نعت فاعلی از مصدر استحفاظ. رجوع به استحفاظ شود، یادگیرنده. (منتهی الارب)، حفاظت و نگهداری خواهنده چیزی را. (اقرب الموارد)، حافظ. نگاهبان. نگهبان.پاسبان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : (تیول ومواجب همه سالۀ) مستحفظان قلاع بندر و فارس و غیره دو هزار و یک صد و بیست و چهار تومان و هشتهزار و هفتصد دینار و کسری. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 94). - مستحفظ زندان، زندان بان. (از لغات فرهنگستان)
پرهیزکننده. (آنندراج) ، هشیار و بیدار و یادگیرنده. (آنندراج). آگاه و هوشیار و خبردار و کسی که خود را متنبه می کند و آگاه می سازد، کسی که خاطرنشان می کند و به یاد خود می سپارد و یک یک را یاد می گیرد. (ناظم الاطباء). یادگیرنده. ج، متحفظین. و رجوع به تحفظ شود