مستطیع مستطیع نعت فاعلی از استطاعه. صاحب استطاعت و صاحب قدرت. (غیاث) (آنندراج). قادر. توانا. توانگر. باتوان. رجوع به استطاعه شود، واجب الحج. آنکه مال و توانائی وی به حدی باشد که حجه الاسلام بر او واجب شود. رجوع به حج شود لغت نامه دهخدا
مستطیع مستطیع بی نیاز، توانگر، ثروتمند، دارا، دولتمند، غنی، مالدار، متعین، متمکن، متمول، متنعم، مستغنی، منعممتضاد: نامستطیع فرهنگ واژه مترادف متضاد