معنی مسترضع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مسترضع
مسترضع
مسترضع
شیر خواره، دایه خواه شیرخورنده شیرخوار، شیرده خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
مسترضع
مسترضع
نعت فاعلی از استرضاع. شیرده خواهنده. (منتهی الارب). رضیعه و دایه خواهنده. (اقرب الموارد) ، شیرخواره. شیرخورنده: ما به بحر نور خود راجع شدیم وز رضاع اصل مسترضع شدیم. مولوی (مثنوی). و رجوع به استرضاع شود
لغت نامه دهخدا
مسترجع
مسترجع
باز گردانده، پس گرفته باز پسخواه بازگردانده، انعام باز پس گرفته شده. خواهنده بازگرداندن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
مستوضع
مستوضع
کم کردن خواهنده از چیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیضاع شود
لغت نامه دهخدا
مستضرع
مستضرع
نعت فاعلی از استضراع. خوار و حقیر، و زاری و الحاح کننده. (منتهی الارب). تضرع کننده. (اقرب الموارد). رجوع به استضراع شود
لغت نامه دهخدا
مسترقع
مسترقع
نعت فاعلی از استرقاع. جامۀ درپی خواه شونده. (منتهی الارب). جامه که موقع وصله کردن آن رسیده باشد. (اقرب الموارد). رجوع به استرقاع شود
لغت نامه دهخدا
مسترفع
مسترفع
نعت فاعلی از استرفاع. آنکه رفع و برداشتن چیزی خواهد از کسی. (منتهی الارب). خواهندۀ بالابردن چیزی. (اقرب الموارد). رجوع به استرفاع شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.