- مساکن
- بینوایان، دراویش، بی چیزان، بیچارگان
معنی مساکن - جستجوی لغت در جدول جو
- مساکن ((مَ کِ))
- جمع مسکن، خانه ها، منزل ها
- مساکن
- مسکن ها، محل سکنی ها، منزل ها، خانه ها، جایگاه ها، جمع واژۀ مسکن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسکین ها، فقیرها، بینواها، درویش ها، بی چیز ها، بیچاره ها، درمانده ها، جمع واژۀ مسکین
جمع مسکین، مستمندان جمع مسکین بی نوایان فقیران: دوازده هزار قاب طعام و حلوا کشیده فقراء و مساکین بل کافه مومنین از سپاهی و رعیت از آن بهره ور گشتند
زفتی (بخیلی)
پیش بها ربون پیشمزد
نهفته، باز گردنده: به خانه پوشیده نهفته، مراجعت کننده بخانه خود
باشنده
آرام بخش، خانه، سرپناه
بی حرکت، ایستاده، متوقف
آرامش دهنده، آرام کننده، در پزشکی ویژگی دارویی که درد را آرام می کند
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
محل سکنی، منزل، خانه، جایگاه
منزل، مقر، مقام، جایگاه، نشیمن
Inhabitant, Occupant
Habitation
habitação
житель , жилец
Bewohner
Wohnung
mieszkanie
житель , мешканець
жилище
mieszkaniec
居民 , 居住者
woning
habitante, ocupante
abitante, occupante
habitante, ocupante