- مرافدت
- یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
معنی مرافدت - جستجوی لغت در جدول جو
- مرافدت
- معاونت کردن یاری کردن: بتوفیق خدای و موافقت رای و مساعدت و رعایت درایت... و اعانت حدس ومرافدت ذکا بجواهر زواهرالفاظ... و اشعار... متحلی گردانید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم دوست و رفیق شدن، همراه و همسفر بودن، همراهی و ملاطفت
همراهی، همگامی، رفاقت کردن
مرافعه: مرافعت پیش قاضی بردیم
مرافده و مرافدت در فارسی: دستیاری یاریگری معاونت کردن یاری کردن: بتوفیق خدای و موافقت رای و مساعدت و رعایت درایت... و اعانت حدس ومرافدت ذکا بجواهر زواهرالفاظ... و اشعار... متحلی گردانید
موافقت، اتفاق، مدارات
ردیف کسی سوار شدن برترک اسب کسی نشستن، از پس دیگری رفتن پیوسته، اتصال بود برجعت چنانکه سفلی راجع بپیوندد بر علوی راجع و از بهر آنکه حال هر دو یکسانست رد نبود میان ایشان و گرمیانت ایشان قبول اوفتد دلالت کند بر نیکو شدن کارهای تباه شده
رفت و آمد داشتن با کسی دوستی و معاشرت داشتن جمع مراودات. توضیح در عربی بمعنی خواستن آمده و بمعنی است
یاری دهنده به یکدیگر
رهسپاری
کمک همیاری
تیمار، نگهداری
بازگشت
جمع زرافه، گروه های مردم
حکایتهای شب، سخنان پریشان و نامربوط
تلاش در راه دین، کوشش کردن، در تصوف مبارزه و مقابله با هواهای نفسانی، جنگ با کافران در راه اسلام، جهاد
شمشیرهای تیز، اسبان لاغرمیان
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
دوستی کردن با کسی، دوستی پاک با کسی داشتن
کشتی گرفتن باهم، درصدد فریب و خدعه برآمدن
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
کمک کردن، یاری کردن، همراهی کردن، موافقت کردن
نگهبانی کردن، زیر نظر قرار دادن، دیدبانی، نگهبانی، در تصوف توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق
رجوع کردن، بازگشتن، توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا
با هم دعوا داشتن، مشاجره داشتن، شکایت نزد حاکم بردن، با هم به دادگاه رفتن و دادخواهی کردن
با هم دوستی و آمد و شد داشتن، با کسی رفت و آمد داشتن
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن