جدول جو
جدول جو

معنی مرافدات

مرافدات((مُ فَ یا فِ))
معاونت کردن، یاری کردن
تصویری از مرافدات
تصویر مرافدات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرافدات

مرافقات

مرافقات
جمع مرافقه، همراهی ها همگامی ها سازگاری ها جمع مرافقه (مرافقت)
مرافقات
فرهنگ لغت هوشیار

مرافعات

مرافعات
جمع مرافعه، داد خواهی ها ستیزها کشمکش ها جمع مرافعه
مرافعات
فرهنگ لغت هوشیار

مراودات

مراودات
جمع مراوده، خواستن ها در تازی رفت و آمد ها در فارسی مردمجوشی ها جمع مراوده
فرهنگ لغت هوشیار

مرافعات

مرافعات
عرض داشتها که به خدمت بزرگان نویسند. (غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ مرافعه. رجوع به مرافعت و مرافعه و مرافعه شود
لغت نامه دهخدا

مرافدت

مرافدت
معاونت کردن یاری کردن: بتوفیق خدای و موافقت رای و مساعدت و رعایت درایت... و اعانت حدس ومرافدت ذکا بجواهر زواهرالفاظ... و اشعار... متحلی گردانید
فرهنگ لغت هوشیار

مرادات

مرادات
جمع مراده، آرزوها خواست ها جمع مراده، جمع مراد آرزوها مقصودها: و از شهاب الدین مسعود شنیدم... که هنوز اوهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی تمام بیرون نیامده
فرهنگ لغت هوشیار