معنی مراعات مراعات رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن تصویر مراعات فرهنگ فارسی عمید
مراعات مراعات رعایت یکدیگر را کردن مراعات النظیر: در علم بدیع آوردن کلماتی که به گونه ای با یکدیگر مناسبت و ارتباط داشته باشند فرهنگ فارسی معین
مراعات مراعات پاس، توجه، رعایت، ملاحظه، مواظبت، حرمت، توجه کردن، مراقبت کردن، ملاحظه هم کردن، رعایت هم کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرصعات مرصعات جمع مرصعه، گوهرنشان ها جمع مرصعه: ... و مرصعات الفاظ و معانی او را چون طوق وگوشوار از گوش و گردن انقیاد در آویزند فرهنگ لغت هوشیار
مراعاه مراعاه مراعات در فارسی: همچرایی: ستوران با هم چریدن، پر گیاهی، چشمداشت نگرش چشم داشتن، بخشودن، مهربانی، نمیدن (توجه کردن)، تیمار، زیداری (طرفداری)، نواخت مهربانی نوازش مهر فرهنگ لغت هوشیار