جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مرافد

مرافد

مرافد
به همدیگر یاری دهنده. (ناظم الاطباء). معاون. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از مرافده. رجوع به مرافده شود، شاه مرافد، رفود. گوسپند که زمستان و تابستان شیر دهد. (از متن اللغه). رجوع به مرافید شود
لغت نامه دهخدا

مرافد

مرافد
جَمعِ واژۀ مرفد. (ناظم الاطباء). رجوع به مرفد شود
لغت نامه دهخدا

مرافق

مرافق
مَرفِق ها، کارها یا چیزهایی که از آن سود و بهره ببرند، جمعِ واژۀ مَرفِق
مرافق
فرهنگ فارسی عمید

مرادف

مرادف
مانند هم، یکسان، چیزی که عقب چیز دیگر و در ردیف او باشد، هم ردیف، در علوم ادبی مترادف
مرادف
فرهنگ فارسی عمید