مرافد مرافد به همدیگر یاری دهنده. (ناظم الاطباء). معاون. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از مرافده. رجوع به مرافده شود، شاه مرافد، رفود. گوسپند که زمستان و تابستان شیر دهد. (از متن اللغه). رجوع به مرافید شود لغت نامه دهخدا
مرادف مرادف مانند هم، یکسان، چیزی که عقب چیز دیگر و در ردیف او باشد، هم ردیف، در علوم ادبی مترادف فرهنگ فارسی عمید