معنی مرادفت
- مرادفت
- ردیف کسی سوار شدن برترک اسب کسی نشستن، از پس دیگری رفتن پیوسته، اتصال بود برجعت چنانکه سفلی راجع بپیوندد بر علوی راجع و از بهر آنکه حال هر دو یکسانست رد نبود میان ایشان و گرمیانت ایشان قبول اوفتد دلالت کند بر نیکو شدن کارهای تباه شدهردیف کسی سوار شدن برترک اسب کسی نشستن، از پس دیگری رفتن پیوسته، اتصال بود برجعت چنانکه سفلی راجع بپیوندد بر علوی راجع و از بهر آنکه حال هر دو یکسانست رد نبود میان ایشان و گرمیانت ایشان قبول اوفتد دلالت کند بر نیکو شدن کارهای تباه شده
فرهنگ لغت هوشیار