معنی لَغَّى - جستجوی لغت در جدول جو
لَغَّى
بی اثر کردن، او لغو کرد
ادامه...
بی اَثَر کَردَن، او لَغو کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لَذَّة
لذّت، خوشمزه بودن
ادامه...
لَذَّت، خُوشمَزِه بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَغَى
سایه افکندن، غرق
ادامه...
سایِه اَفکَندَن، غَرق
دیکشنری عربی به فارسی
هَجَّى
هجّی کردن، طنز کرد
ادامه...
هِجّی کَردَن، طَنز کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
غَشَّى
ابری کردن، بیهوش شد
ادامه...
اَبری کَردَن، بیهوش شُد
دیکشنری عربی به فارسی
غَطَّى
کلاه گذاشتن، پوشش، لعاب زدن، پوشش دادن، پوشاندن، در بر گرفتن، سقف پوشاندن، پرده بستن
ادامه...
کُلاه گُذاشتَن، پوشِش، لُعاب زَدَن، پوشِش دادَن، پوشاندَن، دَر بَر گِرِفتَن، سَقف پوشاندَن، پَردِه بَستَن
دیکشنری عربی به فارسی
غَنَّى
خوٰاندن، ثروتمند
ادامه...
خوٰاندَن، ثَروَتمَند
دیکشنری عربی به فارسی
يَغمَى
بیهوش شدن، او غش می کند
ادامه...
بیهوش شُدَن، او غَش مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
سَمَّى
نامگذاری کردن، او تماس گرفت، نام گذاشتن
ادامه...
نامگُذاری کَردَن، او تَماس گِرِفت، نام گُذاشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَدَّى
انجام دادن، انجام شد
ادامه...
اَنجام دادَن، اَنجام شُد
دیکشنری عربی به فارسی
رَبَّى
پرورش دادن، او مطرح کرد
ادامه...
پَروَرِش دادَن، او مَطرَح کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَّى
ترویج کردن، او ارتقاء داد
ادامه...
تَرویج کَردَن، او اِرتِقاء داد
دیکشنری عربی به فارسی
مَغزَى
مضمون، اهمیّت
ادامه...
مَضمون، اَهَمیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَّى
دلداری دادن، تسلیت
ادامه...
دِلداری دادَن، تَسلیت
دیکشنری عربی به فارسی
صَفَّى
آب کشیدن، او فیلتر کرد
ادامه...
آب کِشیدَن، او فیلتِر کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
ضَحَّى
قربانی کردن، او فداکاری کرد
ادامه...
قُربانی کَردَن، او فَداکاری کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
لَفَّ
پارچه کردن، پیچید، مارپیچ کردن، فر کردن، پیچاندن، بستن، آچار کشیدن، چلانیدن، چرخاندن، پیچیدن
ادامه...
پارچِه کَردَن، پیچید، مارپیچ کَردَن، فِر کَردَن، پیچاندَن، بَستَن، آچار کِشیدَن، چِلانیدَن، چَرخاندَن، پیچیدَن
دیکشنری عربی به فارسی