معنی سَمَّى
سَمَّى
نامگذاری کردن، او تماس گرفت، نام گذاشتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با سَمَّى
سَمَّ
سَمَّ
مَسموم کَردَن، سَمّ
دیکشنری عربی به فارسی
أَدَّى
أَدَّى
اَنجام دادَن، اَنجام شُد
دیکشنری عربی به فارسی
حُمَّى
حُمَّى
تَب و تاب، تَب
دیکشنری عربی به فارسی
ضَحَّى
ضَحَّى
قُربانی کَردَن، او فَداکاری کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
صَفَّى
صَفَّى
آب کِشیدَن، او فیلتِر کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَّى
عَزَّى
دِلداری دادَن، تَسلیت
دیکشنری عربی به فارسی
سَاوَى
سَاوَى
هَموار کَردَن، بَرابَر، هَمسَطح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَّى
رَقَّى
تَرویج کَردَن، او اِرتِقاء داد
دیکشنری عربی به فارسی
رَبَّى
رَبَّى
پَروَرِش دادَن، او مَطرَح کَرد
دیکشنری عربی به فارسی