معنی صَفَّى
صَفَّى
آب کشیدن، او فیلتر کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با صَفَّى
أَدَّى
أَدَّى
اَنجام دادَن، اَنجام شُد
دیکشنری عربی به فارسی
تَصَفَّى
تَصَفَّى
فیلتِر کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَحَّة
صَحَّة
دُرُستی، سَلامَتی، سَلامَتی عَقل
دیکشنری عربی به فارسی
ضَحَّى
ضَحَّى
قُربانی کَردَن، او فَداکاری کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
صَفَّرَ
صَفَّرَ
سوت زَدَن، صِفر
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَّى
عَزَّى
دِلداری دادَن، تَسلیت
دیکشنری عربی به فارسی
مُصَفَّى
مُصَفَّى
تَصفِیَه شُدِه، فیلتِر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَّى
رَقَّى
تَرویج کَردَن، او اِرتِقاء داد
دیکشنری عربی به فارسی
رَبَّى
رَبَّى
پَروَرِش دادَن، او مَطرَح کَرد
دیکشنری عربی به فارسی