معنی طَغَى
طَغَى
سایه افکندن، غرق
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با طَغَى
طَوَى
طَوَى
چُروک اَنداختَن، پِلیسِه، تا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی