- قَلَّلَ
- کاهش دادن، او کم کرد، کم گفتن
معنی قَلَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنجیر کردن، زنجیر شده
ویرایش کردن، عدالت
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
راه اندازی کردن، پر کردن
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
پایین زدن، لگد زدن
آسان کردن، آسان
تحویل دادن، صلح
منطقی کردن، ذهن
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
مقدّس کردن، تقدیس کنید
بیش از حد تخمین زدن، مقدار، مقدار سنجی کردن، کم ارزش دانستن، کم ارزش دادن، ارزش قائل شدن
نبرد کردن، قاتل، جنگیدن، کشتی گرفتن
ارزیابی کردن، ارزیابی کنید، دوباره ارزیابی کردن
اندازه گیری کردن، اندازه گیری کرد
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
لوس کردن، متنعّم کردن
احترام گذاشتن، ارج نهادن
گمراه کردن، او گمراه کرد
بوسیدن، قبل از
کاهش دادن، او کم کرد
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
حق دادن، او واجد شرایط بود
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
درس دادن، علم، آموزش دادن، دوباره آموزش دادن، تدریس کردن
ماساژ دادن، ورز دادن
زیبا کردن، شتر
صدای بلند ایجاد کردن، او نشست
آرام حرکت کردن، نفوذ
طولانی کردن، طول
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
استفراغ کردن، او استفراغ کرد