معنی تَسلَّلَ
تَسلَّلَ
آرام حرکت کردن، نفوذ
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَسلَّلَ
تَسَلَّلَ
تَسَلَّلَ
نُفوذ کَردَن، نُفوذ، دُزدیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَألَّقَ
تَألَّقَ
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَسَوَّلَ
تَسَوَّلَ
دَرخوٰاست کَردَن، اِلتِماس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَسَلَّقَ
تَسَلَّقَ
بالا رَفتَن، پیادِه رَوی
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّلَ
دَلَّلَ
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَلَّلَ
ضَلَّلَ
گُمراه کَردَن، او گُمراه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
قَلَّلَ
قَلَّلَ
کاهِش دادَن، او کَم کَرد، کَم گُفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
غَسَّلَ
غَسَّلَ
غُبار پاشیدَن، شُستَن، پاکسازی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی