جدول جو
جدول جو

معنی فژ - جستجوی لغت در جدول جو

فژ
چرک وسخ. یال اسب
تصویری از فژ
تصویر فژ
فرهنگ لغت هوشیار
فژ
((فَ))
چرک، ریم
تصویری از فژ
تصویر فژ
فرهنگ فارسی معین
فژ
((فُ))
بش، پش، فش، یال اسب
تصویری از فژ
تصویر فژ
فرهنگ فارسی معین
فژ
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون میآید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
یال اسب
تصویری از فژ
تصویر فژ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فژاگن
تصویر فژاگن
چرکین، چرک آلود، پلید، برای مثال فژاگن نیم سالخورده نیم / ابر جفت بیدادکرده نیم (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فژگن
تصویر فژگن
فژاگن، چرکین، چرک آلود، پلید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فژولیده
تصویر فژولیده
پژمرده، افسرده، اندوهگین، پلاسیده، پژمریده
فرهنگ فارسی عمید
چرکین چرک آلود پلید: وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت برهاناد از او ایزد جبار مرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فژگن
تصویر فژگن
چرکین چرک آلود پلید پلشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فژاگین
تصویر فژاگین
چرکین چرک آلود پلید پلشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فژاگن
تصویر فژاگن
چرکین چرک آلود پلید پلشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فژاکن
تصویر فژاکن
بزه گناه. چرکین چرک آلود پلید پلشت
فرهنگ لغت هوشیار
پلید، چرکین چرکین چرکن چرک آلود پلید: همانا که چون تو فژاک آمدم و گر چون تو ابله فغاک آمدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فژه
تصویر فژه
((فِ ژِ))
چرکین، چرک آلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فژولیدن
تصویر فژولیدن
((فِ دَ))
پژولیدن، پریشان شدن، پژمرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فژولیدن
تصویر فژولیدن
((فَ دَ))
افژولیدن، پریشان ساختن، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فژاگین
تصویر فژاگین
((فَ))
فژاگن، چرکین، چرک آلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فژاک
تصویر فژاک
((فَ))
چرکین، پلید، فزاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فژه
تصویر فژه
فژاگن، برای مثال واین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت / برهاناد از او ایزد جبار مرا (رودکی - ۴۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فژاک
تصویر فژاک
فژاگن، برای مثال زد کلوخی بر هباک آن فژاک / شد هباک او به کردار مغاک (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فژغند
تصویر فژغند
فژاگن، در علم زیست شناسی عشقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، پاپیتال، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سن، فرغند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آس افژون
تصویر آس افژون
آژینه آسیازنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افژولیده
تصویر افژولیده
بر انگیخته، پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افژولیدن
تصویر افژولیدن
پریشان کردن، ژولیده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افژولنده
تصویر افژولنده
بر انگیزاننده، پریشان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک انگیزش، تقاضا، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افژولنده
تصویر افژولنده
برانگیزاننده، پریشان کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افژولیده
تصویر افژولیده
پراکنده، پریشان گشته، برانگیخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افژولیدن
تصویر افژولیدن
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، اوژولیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک، تقاضا، ابرام، اصرار، برانگیخته، پریشان، پراکنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارافژول
تصویر کارافژول
پیشکار، گماشته و کارگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار فژولی
تصویر کار فژولی
عمل کار افژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار افژولی
تصویر کار افژولی
عمل کار افژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار افژول
تصویر کار افژول
پیشکار کارگزار، کاروژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافژول
تصویر کافژول
پیشکار کارگزار، کاروژول
فرهنگ لغت هوشیار