- فَرَّقَ
- فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
معنی فَرَّقَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره کردن
در معرض خطر قرار دادن، یک پیشنهاد، به خطر انداختن
قانون گذاری کردن، قانونی کرد
نشت کردن، ازدحام
معتبر کردن، سخاوت
تقدیم کردن، تقدیس کنید، گوله کردن
تصمیم گرفتن، او تصمیم گرفت
انفجار کردن، سپیده دم، مختل کردن، بادکنک کردن، حباب ساختن، کیسه زدن
محدود کردن، باریک، تنگ کردن
واگذار کردن، او مجوّز داد
صورتحساب دادن، از دست دادی
رد کردن، او تکذیب کرد
در نظر گرفتن، فکر کردن، دوباره فکر کردن
فعّال کردن، یک عمل
اعتماد کردن، او ترجیح داد، ترجیح دادن
تعریف کردن، سفارشی
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
پراکنده کردن، تقسیم کنید
تحریک کردن، او تحریک کرد
خالی کردن، او تمام کرد
شاخه کردن، شاخه
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
سرد کردن، سرد
ممنوع کردن، ممنوع، خارج از قانون اعلام کردن، تحریم کردن
تحریف کردن، شخصیّت
آزاد کردن، رایگان
عمیق تر کردن، عمق
تصحیح کردن، او بررسی کرد
مربّی کردن، مسیر
خرابکاری کردن، خراب شده
بیان کردن، او اعلام کرد
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
جزئیات دادن، فصل، توضیح دادن