جدول جو
جدول جو

معنی فَجَّرَ

فَجَّرَ
انفجار کردن، سپیده دم، مختل کردن، بادکنک کردن، حباب ساختن، کیسه زدن
دیکشنری عربی به فارسی

واژه‌های مرتبط با فَجَّرَ

فَجَرَ

فَجَرَ
تَرکیدَن، سِپیدِه دَم، شِکَستَن، طُلوع کَردَن، غُرغُر کَردَن، جوشیدَن، فِشار کَم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی