جدول جو
جدول جو

معنی فراگرد - جستجوی لغت در جدول جو

فراگرد(فِ گِ)
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراراد
تصویر فراراد
(پسرانه)
مرکب از فرا (بالاتر) + راد (بخشنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرامرز
تصویر فرامرز
(پسرانه)
شکوه مرزداری، آمرزنده دشمن، نام پسر رستم دستان، مرکب از فر + آمرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پسر زال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرابرز
تصویر فرابرز
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراترک
تصویر فراترک
کمی پیشتر، اندکی جلوتر، پیش ترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروارد
تصویر فروارد
مهاجم، آنکه ناگاه حمله کند یا ناگهان به کسی یا جایی درآید، هجوم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فردافرد
تصویر فردافرد
به صورت فردفرد، یک به یک، یکایک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
واحد تقسی بندی مطالب کتاب، فصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداگرد
تصویر گرداگرد
دور و بر چیزی، اطراف، جوانب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحراگرد
تصویر صحراگرد
بیابان گرد، صحرانشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداگرد
تصویر گرداگرد
گردنده، همیشه گردنده، برای مثال شهر بگذاشت و عزم صومعه کرد / قانع از حکم چرخ گرداگرد (سنائی۱ - ۱۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراوند
تصویر فراوند
چوب بزرگی که برای جلوگیری از بازشدن در، پشت آن قرار می دهند
فرهنگ فارسی عمید
(فُ دَ)
از قرای مرو شاهجهان. (انجمن آرا از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ گَ)
شهرکی است خرد (به خراسان) . مردمان او خداوند چهارپایند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراوند
تصویر فراوند
چوب گنده ای که در پس کوچه نهند تا در گشوده نگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا در
تصویر فرا در
چوبی که در پس در خانه اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراترک
تصویر فراترک
کمی پیشتر اندکی جلوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردگرد
تصویر گردگرد
دائر زننده، دوران پیدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداگرد
تصویر گرداگرد
اطراف و جوانب، پیرامون، دور تا دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحراگرد
تصویر صحراگرد
بیابان گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
بخشی از کتاب، فصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراورده
تصویر فراورده
فراهم آورده، حاصل شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرایند
تصویر فرایند
((فَ یَ))
مجموعه عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراوند
تصویر فراوند
((فَ وَ))
چوب بزرگی که پشت در می انداختند تا در باز نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراورده
تصویر فراورده
((فَ وَ یا وُ دِ))
به دست آمده، محصول، ساخته شده، فرا آورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
((فَ رْ گَ))
هر یک از فصول کتاب وندیداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراوری
تصویر فراوری
تولید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرارود
تصویر فرارود
ماورا النهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراگشت
تصویر فراگشت
آنابولیسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراگیر
تصویر فراگیر
متداول، جامع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترابرد
تصویر ترابرد
انتقال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرداگرد
تصویر گرداگرد
دوروبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بروگرد
تصویر بروگرد
بروجرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
فصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراگیری
تصویر فراگیری
اپیدمی
فرهنگ واژه فارسی سره