جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صحراگرد

صحراگرد

صحراگرد
بیابان گرد، آنکه در بیابان گردد و کشت هاو مزارع را بپاید چهارپا ومردمان بدان گزند نرسانند. رجوع به صحراگردی شود
لغت نامه دهخدا

صحرا گرد

صحرا گرد
صحرا نورد: بیابان نورد بیابان گرد صحرا نشین، آن که در بیابان گردد و کشتها و مزارع را بپاید تا چارپا و مردمان بدان گزند نرسانند
فرهنگ لغت هوشیار

صحراگردی

صحراگردی
بیابان گردی. دشت نوردی. گردیدن در بیابان. رجوع به صحراگرد شود
لغت نامه دهخدا

صحرانورد

صحرانورد
بیابان نورد، بیابان گرد، ویژگی اسب رونده و تیزتک که بیابان ها را در هم نوردد، برای مِثال هم از تازی اسپان صحرانورد / هم از تیغ چون آب زهر آب خَورد (نظامی۵ - ۸۷۶)
صحرانورد
فرهنگ فارسی عمید

داراگرد

داراگرد
همان دارابگرد است و گرد به معنی شهر است یعنی شهر دارا. (فرهنگ لغت شاهنامه ص 126). ’شهری است خرم و آبادان و بسیار خواسته و هوای بد، به ناحیت پارس. و از وی مومیائی خیزد که بهمه جهان جایی دیگر نبود. و اندر نواحی وی کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی...’. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا