- غیزیدن
- بر شکم رفتن همچون خزندگان و کودکان
معنی غیزیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی را از غربال گذراندن نرمه چیزی را از مو بیز بیرون کردن
لغزیدن سر خوردن، آهسته بجایی در شدن، جهیدن جستن خیز برداشتن، از زمین بلند شدن و بر پاایستادن
غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سرند کردن، بیختن، ویزیدن، بیز، پالاییدن، پرویختن
غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سرند کردن، بیختن، بیزیدن، بیز، پالاییدن، پرویختن
سر خوردن، لیز خوردن، لغزیدن
شاشیدن، میختن، گمیزیدن، گمیختن، گمیز کردن، ادرار کردن، شاش زدن، شاشدن، چامیدن، شاریدنبرای مثال هر کجا در دل زمین موشی ست / سر نگونسار بر فلک میزد (انوری - ۶۰۳)
ریختن، جریان یافتن مایعی معمولاً از یک مکان بلند یا از یک محفظه به جایی پایین تر، جاری کردن مایع یا هر چیز سیال، وارد کردن پول به حساب، واریز کردن، داخل کردن مواد ذوب شده در قالبی خاص، پوسیدن، تجزیه شدن، جدا شدن چیزی از چیز دیگر مثلاً موهایش ریخت، قرار دادن مایع یا هر چیز سیال درون ظرف مثلاً چند تا چایی ریخت، به طور ناگهانی و به زور به جایی وارد شدن مثلاً مامورها ریختند، از بین رفتن مثلاً ترسم ریخت، افشاندن چیزی بر چیز دیگر مثلاً موهایش را ریخته بود روی صورتش، به طور فراوان و زیاد وجود داشتن مثلاً می گفتند آنجا پول ریخته
پنبه دانه را از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن برای رشتن فلخمیدن حلاجی کردن
بر شکم رفتن همچون خزندگان و کودکان
بول کردن
بیختن: (... بیامیزد و بکوبد و بویزد)
سر خوردن، لغزیدن
خزیدن، حرکت کردن با کشیدن بدن بر روی زمین، آهسته حرکت کردن و به جایی وارد شدن
غلتیدن
ابداء، ابتداء، شروع کردن
ارتعاش
قیمت کردن، بها داشتن
ریزه ریزه شدن
چیزی که از غربال رد شده باشد
جفتک زدن جفته انداختن
آمیختن
ابتدا کردن شروع کردن سر گرفتن آغاز نهادن، فتالیدن
طول کشیدن
حمله کردن
غلطیدن
مواظبت کردن برکاریمداومت کردن برامری کاری را پیاپی انجام دادن ورزیدن
بمعنی دوختن
پنبه یا پشم را با دوک ریسیدن تافتن تابیدن:) می آسوده در مجلس همی گشت رخ میخواره همچون می همی رشت (ویس و رامین)
آراستن، خوش آیند بودن