شاشیدن، میختن، گمیزیدن، گمیختن، گمیز کردن، ادرار کردن، شاش زدن، شاشدن، چامیدن، شاریدنبرای مثال هر کجا در دل زمین موشی ست / سر نگونسار بر فلک میزد (انوری - ۶۰۳)شاشیدن، میختَن، گُمیزیدَن، گُمیختَن، گُمیز کَردَن، اِدرار کَردَن، شاش زَدَن، شاشِدَن، چامیدَن، شاریدَنبرای مِثال هر کجا در دل زمین موشی ست / سر نگونسار بر فلک میزد (انوری - ۶۰۳)