جای غسل کردن. مکانی که در آن غسل کنند: زلفش فروگذاشته سر در شراب عید دیری است غسلگاه شده حوض کوثرش. خاقانی. غسلگاهم به آبدانی کرد کز گهر سرخ بود واز زر زرد. نظامی
جای غسل کردن. مکانی که در آن غسل کنند: زلفش فروگذاشته سر در شراب عید دیری است غسلگاه شده حوض کوثرش. خاقانی. غسلگاهم به آبدانی کرد کز گهر سرخ بود واز زر زرد. نظامی
وسیله ای ساخته شده از اجزا و قطعات مختلف به منظوری خاص کنایه از سامان و اسباب و سرمایه کنایه از کارگاه و کارخانه و تمام آلات و ادواتی که در یک جا و برای انجام دادن کاری فراهم آورده باشند اعضایی که با هم در بدن عمل خاصی را انجام بدهند مثلاً دستگاه گوارش در موسیقی یک آهنگ کامل موسیقی کنایه از جاه و جلال، شوکت و ثروت، کنایه از قدرت و توانایی دستگاه وجود: کنایه از عالم هستی، کنایه از حواس ظاهری و باطنی، مجموع اعضای بدن
وسیله ای ساخته شده از اجزا و قطعات مختلف به منظوری خاص کنایه از سامان و اسباب و سرمایه کنایه از کارگاه و کارخانه و تمام آلات و ادواتی که در یک جا و برای انجام دادن کاری فراهم آورده باشند اعضایی که با هم در بدن عمل خاصی را انجام بدهند مثلاً دستگاه گوارش در موسیقی یک آهنگ کامل موسیقی کنایه از جاه و جلال، شوکت و ثروت، کنایه از قدرت و توانایی دستگاه وجود: کنایه از عالم هستی، کنایه از حواس ظاهری و باطنی، مجموع اعضای بدن
ثروت، نیرو، توانایی، یک آهنگ کامل موسیقی، هر مجموعه ابزار و آلاتی که برای انجام کاری فراهم شده باشد، دسترس، دسترسی، شکوه، جلال، مساعدت، فرصت مناسب، پیروزی، مجازاً رژیم، نظام، حکومت
ثروت، نیرو، توانایی، یک آهنگ کامل موسیقی، هر مجموعه ابزار و آلاتی که برای انجام کاری فراهم شده باشد، دسترس، دسترسی، شکوه، جلال، مساعدت، فرصت مناسب، پیروزی، مجازاً رژیم، نظام، حکومت