- غسلگاه
- جای غسل کردن، محل غسل
معنی غسلگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- غسلگاه
- جای غسل کردن محل غسل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تحصنگاه
قصابخانه، قربانگاه
پهلوگاه
فر و جلال و شکوه و دبدبه، شوکت و دولت، سامان و ثروت، کارگاه و تمام آلات و ادواتی که برای انجام کاری فراهم آورده باشند
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
آبزن و ظرفی که در آن غسل کنند
جای غلتیدن، محل غلت زدن، برای مثال تو را این جای ملعون غلتگاه است / بغلت آسان در او و گرد بفشان (ناصرخسرو - ۱۰۸)
جای غور، محل غور، جای فرو رفتن
جای خفت وخیز چهارپایان و ددان، خوابگاه
زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل
جای غلتیدن
حمام، گرمابه
جای غرق شدن
جای فرو رفتن آب محل غور، جای نهان شدن، منزل جایگاه
جای کشتن حیوانات
سرین
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
ثروت، نیرو، توانایی، یک آهنگ کامل موسیقی، هر مجموعه ابزار و آلاتی که برای انجام کاری فراهم شده باشد، دسترس، دسترسی، شکوه، جلال، مساعدت، فرصت مناسب، پیروزی، مجازاً رژیم، نظام، حکومت
جای کشتن
سرین، کفل
جای غرق شدن
وسیله ای ساخته شده از اجزا و قطعات مختلف به منظوری خاص
کنایه از سامان و اسباب و سرمایه
کنایه از کارگاه و کارخانه و تمام آلات و ادواتی که در یک جا و برای انجام دادن کاری فراهم آورده باشند
اعضایی که با هم در بدن عمل خاصی را انجام بدهند مثلاً دستگاه گوارش
در موسیقی یک آهنگ کامل موسیقی
کنایه از جاه و جلال، شوکت و ثروت، کنایه از قدرت و توانایی
دستگاه وجود: کنایه از عالم هستی، کنایه از حواس ظاهری و باطنی، مجموع اعضای بدن
کنایه از سامان و اسباب و سرمایه
کنایه از کارگاه و کارخانه و تمام آلات و ادواتی که در یک جا و برای انجام دادن کاری فراهم آورده باشند
اعضایی که با هم در بدن عمل خاصی را انجام بدهند مثلاً دستگاه گوارش
در موسیقی یک آهنگ کامل موسیقی
کنایه از جاه و جلال، شوکت و ثروت، کنایه از قدرت و توانایی
دستگاه وجود: کنایه از عالم هستی، کنایه از حواس ظاهری و باطنی، مجموع اعضای بدن
Contraption
устройство
Apparatur
пристрій
urządzenie
aparelho
congegno
artilugio