بنائی که آفتاب گیر باشد برای زمستان. آفتاب رو. برآفتاب. خورتاب. (یادداشت مؤلف) : وقت منظر شد و وقت نظر خورگاه است دست تابستان از روی زمین کوتاه است. منوچهری
غرچه، غرشاه، نام وی انوشتگین است و از پادشاهان خوارزمشاهی بود، (ازمعجم الانساب ج 2 ص 317)، در حدود العالم آمده: غورشاه لقب پادشاه غور است، و قوتش از میرگوزکانان است - انتهی، رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 17 و انوشتگین شود
گور، قبر، گورجای: که این قادسی گورگاه من است کفن جوشن و خون کلاه من است، فردوسی، وگر نابرومند راهی بود وگر بر زمین گورگاهی بود، فردوسی، زمین عجم گورگاه کی است در او پای بیگانه وحشی پی است، نظامی
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 50000 گزی شمال کرمان و 4000 گزی باختر راه مالرو شهداد به راور، سکنۀ آن 12 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)