- عَادَ
- بازگشتن، او برگشت، بازنگری کردن، برگشتن
معنی عَادَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازسازی، تغییر شکل دادن
سرمایه گذاری مجدّد، بازگشت سرمایه
بازسازی، دوباره اجرا کنید
آلودگی مجدّد
پیکربندی مجدّد، بازسازی، فرمول بندی مجدّد
بازسایندگی، تقدیم مجدّد
دسته بندی مجدّد، طبقه بندی مجدّد
ریست کردن، راه اندازی مجدّد
گواهی نامه مجدّد، گواهی احراز هویّت را برگردانید
دکوراسیون مجدّد، ذخیره سازی مجدّد
بازسازی، توانبخشی، بازتوانی
تایید مجدّد
بازسازی مجدّد، بازآفرینی کنید
استقرار مجدّد، بازنشر
اشتغال مجدّد، استخدام مجدّد
شارژ مجدّد
به طور خصمانه، به صورت عادّی
عادّی بودن، معمولاً
فرماندهی کردن، او رهبری کرد، رهبری کردن، دستکاری کردن، ناوبری کردن، هدایت کردن، رانندگی کردن
انحراف کردن، تیز
ماهی گرفتن، او فریاد زد، شکار غیر قانونی کردن
زندگی کردن، او زندگی کرد
نقص پیدا کردن، نیش زدن، عیب گذاشتن
سلطه داشتن، او پیروز شد
افزایش دادن، او افزایش یافت، شدید کردن، پیش بردن، حدّاکثر کردن
معادل بودن، منصفانه، نرمال کردن
به طور فوق العاده، به شکلی خارق العاده
به طور عادّی، معمولاً، به طور معمول
عادات
خوشحال، با خوشحالی
دوباره بیان کردن، او تکرار کرد
ساختار دوباره تنظیم کردن، تغییر شکل داده است
دوباره شروع کردن، او تکرار کرد، بازگرداندن
بازتقسیم، توزیع مجدّد، بازتوزیع