معنی عَابَ
عَابَ
نقص پیدا کردن، نیش زدن، عیب گذاشتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَابَ
ذَابَ
ذَابَ
حَل کَردَن، ذُوب شُد، ذُوب شُدَن، یَخ زُدایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَابَ
جَابَ
گَشت زَدَن، او پاسُخ داد، گَردِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَاشَ
عَاشَ
زِندِگی کَردَن، او زِندِگی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
عَادَ
عَادَ
بازگَشتَن، او بَرگَشت، بازنِگَری کَردَن، بَرگَشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
قَابَ
قَابَ
گِرِفتار کَردَن، هَمین نَزدیکی
دیکشنری عربی به فارسی