- طَفِيف
- جزئی، اندک
معنی طَفِيف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معتبر، محترم، اشرافی
لاغر، باریک
تمیز، تمیز کردن، تر و تمیز
چرخیدن، نثر
ترسناک
پرپشت، سنگین، متراکم
ضامن، حامی
خوش برخورد، خوبه، جالب، خوش مشرب
لرزان، یک لرز، لرزنده
بلند، نازک
همراهی، همراه
ناقص، احمقانه، وحشت انگیز، بی محتوا، خفن، مسخره، مضحک
زاری، مجرّد
صدای خش خش، سوئیچ کردن
پزشک، دکتر
راه، جاده
ماورایی، پیچیده
خراش، سوت زدن، سرفه کردن
دراز، طولانی، بلند
تسکین، کاهش، امتیاز، رقیق سازی، تعدیل، نرمش
پنهان کردن، پنهان شده است
پنهانی، پنهان شده است، فریبنده، مخفی، دغلکارانه
کاهیده، کم
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
سبک، نور، بی وزن
ناچیز، کمی