جدول جو
جدول جو

معنی طرح - جستجوی لغت در جدول جو

طرح
نمودار، پیرنگ
تصویری از طرح
تصویر طرح
فرهنگ واژه فارسی سره
طرح
تصویر بدون رنگ، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، پی ریزی کردن، بنا نهادن، نقشه، مطلب،
در علوم ادبی خلاصۀ حوادث یک داستان،
در علوم سیاسی قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه می شود،
دور انداختن، حذف کردن، ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود
طرح افکندن: طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
طرح ریختن: کنایه از برای کاری برنامه ریزی کردن، چیزی را از روی نقشه ساختن، نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن
طرح کردن: نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، فروختن، دور انداختن، رها کردن، تحقیر کردن
تصویری از طرح
تصویر طرح
فرهنگ فارسی عمید
طرح
نقشه کش، نقاش
تصویری از طرح
تصویر طرح
فرهنگ لغت هوشیار
طرح
((طَ))
انداختن، دور کردن، افکندن، پیشنهاد کردن، نقاشی کردن، طرح اولیه چیزی را برداشتن، فروختن جنسی به زور به رعایا، گستردن، پهن کردن، کناره گرفتن از کاری، بیرون اندازی
تصویری از طرح
تصویر طرح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطرح
تصویر مطرح
طرح شده، موردبحث قرار گرفته، محل طرح کردن، محل انداختن، جای افکندن
فرهنگ فارسی عمید
جای و مقام و محل، جای نهادن چیزی و جای طرح، جایگاه، قرارگاه خاصه، جائی که حیوانات در آن بسر برند جای افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطرح
تصویر مطرح
((مَ رَ))
جای طرح کردن، جای افکندن، جمع مطارح، مورد بحث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرحان
تصویر طرحان
(پسرانه)
نام بخش کوهدشت در شهرستان خرم آباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرح ریزی
تصویر طرح ریزی
نقشه کشی، برنامه ریزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
نقاش، نقشه کش، مغلوب، زبون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح ریختن
تصویر طرح ریختن
کنایه از برای کاری برنامه ریزی کردن
چیزی را از روی نقشه ساختن، نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح کردن
تصویر طرح کردن
نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، فروختن، دور انداختن، رها کردن، تحقیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرحوم
تصویر طرحوم
دراز، آبگنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
مصور نقاش، مغلوب زبون
فرهنگ لغت هوشیار
افکندن دور انداختن، چیزی را به زور و تکلف دادن، چیزی را به زور پرداختن، شالده چیزی را ریختن از روی کسی یا چیزی گرده برداشتن، نقاشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح فروش
تصویر طرح فروش
خوب صورت زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
هنداختن، گرده ریختن: در ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح ریزی
تصویر طرح ریزی
نقشه کشی، پی ریزی پی افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح ریز
تصویر طرح ریز
هنداختار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح ریختن
تصویر طرح ریختن
نقشه کشیدن، پی ریزی کردن (عمارت و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
به زور فروختن، رو گردانیدن، هنداخ دادن رو گردانیدن اعراض کردن، در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند سوار خود را تا حرف ضعیف با او برابری کرد (بیشتر این کار را برای تحقیر طرف کنند) طرح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
نقشه کشی، برداشتن گرده چیزی، تنظیم و ترتیب خیابانها
فرهنگ لغت هوشیار
نمونه برداشتن پیرنگ برداشتن هنداخ برداشتن نشانه برداشتن (از خانه و مانند آن) الگو برداشتن گرده برداشتن (از روی کسی یا چیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
پی افکندن بنیان نهادن (عمارت و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
نقاش، مغلوب، زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح کردن
تصویر طرح کردن
((~. کَ دَ))
دور انداختن، چیزی را به قهر نزد کسی انداختن، پی افکندن، نقشه کاری را کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح ریختن
تصویر طرح ریختن
((~. تَ))
نقشه کشیدن، برنامه ریزی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح دادن
تصویر طرح دادن
((~. دَ))
رو گردانیدن، پیشنهاد دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
((~. اَ کَ دَ))
بنیان نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
نقشه کشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
Schematic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
Sketch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
Outline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
схематический
دیکشنری فارسی به روسی