جدول جو
جدول جو

معنی طرح

طرح
تصویر بدون رنگ، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، پی ریزی کردن، بنا نهادن، نقشه، مطلب،
در علوم ادبی خلاصۀ حوادث یک داستان،
در علوم سیاسی قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه می شود،
دور انداختن، حذف کردن، ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود
طرح افکندن: طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
طرح ریختن: کنایه از برای کاری برنامه ریزی کردن، چیزی را از روی نقشه ساختن، نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن
طرح کردن: نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، فروختن، دور انداختن، رها کردن، تحقیر کردن
تصویری از طرح
تصویر طرح
فرهنگ فارسی عمید