معنی طرح بندی
- طرح بندی
- نقشه کشی
واژههای مرتبط با طرح بندی
طرح بندی
- طرح بندی
- نقشه کشی، برداشتن گرده چیزی، تنظیم و ترتیب خیابانها
طرح بندی
- طرح بندی
- نقشه کشی. نظم و ترتیب دادن خیابانها: طرح بندی خیابان اول در هندوستان نمودار شد والا در هندوستان پیش از این طرح بندی خیابان نبود. (تاریخ شاهی ص 120)
خره بندی
- خره بندی
- تعیین خره تعیین گردش یا مدار آب (آبیاری)
شرط بندی
- شرط بندی
- بسته کردن (گویش گیلکی)
نرخ بندی
- نرخ بندی
- نرخ چیزهایی را معین کردن، نرخ بستن، تعیین نرخ کردن
طاق بندی
- طاق بندی
- تاک بندی گونه ای تاک زدن آرایشی بر دیوارها ساختن طاق، نقشی که به صورت طاق در دیواره ای سازند برای خوشنمایی
فرم بندی
- فرم بندی
- بستن فرمها و جدول کشی در روی کاغذ که بطور افقی و عمودی کشیده شود. وسایل عمده فرم بندی خط برنج و بابوشکه و گواد راد می باشد، طرز کار فرمبندی عینا مانند حروفچینی است منتهی در فرم بندی عوض حروف از خط برنج استفاده می کنند (در فرم بندی حروف هم به کار می رود ولی بسیار کم)
کرت بندی
- کرت بندی
- تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
گرو بندی
- گرو بندی
- شرط بندی رهان
