جدول جو
جدول جو

معنی طرح افکندن

طرح افکندن
طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طرح افکندن

طرح افکندن

طرح افکندن
پی افکندن. بنیاد نهادن:
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند.
سعدی.
- طرح عمارت افکندن، بنیان نهادن بنا.
و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 239 شود
لغت نامه دهخدا

گره افکندن

گره افکندن
ایجاد گره کردن، مشکل کردن امری را سخت کردن کاری را یا گره افکندن بر دل. غمگین ساختن
فرهنگ لغت هوشیار