- ضَيَّقَ
- محدود کردن، باریک، تنگ کردن
معنی ضَيَّقَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گمراه کردن، او گمراه کرد
مستند کردن، اعتماد کرد
هماهنگ کردن، طرح بندی
فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
تغییر دادن، نه، انقلاب کردن
پاره کردن
استفراغ کردن، او استفراغ کرد
اندازه گیری کردن، اندازه گیری کرد
ارزیابی کردن، ارزیابی کنید، دوباره ارزیابی کردن
ملایم کردن، قابل انعطاف، نرم کردن
دستکاری کردن، دروغ
تزئین کردن، زیبا، آراستن
جای خود را گم کردن، ضعف، سه برابر کردن
پانسمان کردن، کلاهبرداری
هدر دادن، هدر داد
ضمانت دادن، در داخل
اذیّت کردن، نق زدن، آزار دادن
تورّم ایجاد کردن، بزرگ
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
عمیق تر کردن، عمق
مشخّص کردن، چشم، تعیین کردن، کالیبره کردن، نامزد کردن
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
اردوگاه زدن، اردو زد
تصحیح کردن، او بررسی کرد
متحیّر کردن، او گیج شده بود، گیج کردن، سرگردان کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن
سفید کردن، تخم مرغ
نشان دادن، بین
تنگ، باریک