- سرکنده
- آنکه سرش را کنده و بریده باشند: مرغ سر کنده
معنی سرکنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منفجره
کنده، از ریشه در آمده ریشه کن شده
آنچه که ترک یابد چیزی که شکاف پیداکند، منفجر شونده
سر حال شادمان مسرور: بسیار سر زنده و با نشاط و خوش معاشرت است، معروف مشهور، مهتر قوم سردسته سر جنبان
با نفوذ، کله بزرگ، متمول، کله گنده
منتخب و برگزیده، رئیس، مهتر، فرمانده
شرمسار، خجل
برکنده، کنده شده، فرسوده، کهنه شده
کنده شده، ازریشه درآمده، ریشه کن شده
رئیس یک طایفه یا دسته ای از مردم، سردسته، فرمانده
سر حال، سرخوش، شادمان، بانشاط، معروف، نامدار، متنفذ، سردسته، بزرگ تر صنف یا طایفه، سرجنبان
فرسوده کهنه شده
مرغی که پرهایش را کنده باشند، کنایه از درمانده، عاجز
پراکنده، متفرق،برای مثال کند باد پرکنده خاک مرا / نبیند کسی جان پاک مرا (نظامی - ۷۴۵)
پراکنده، متفرق،
Brisk, Pert, Frisky, Zippy
живой , игривый
lebendig
живий , жвавий
żywy, żywiołowy
活跃的 , 活泼的
animado, brincalhão, vivo
vivace
animado, vivaz
levendig
जीवंत , चंचल
ceria, riang
حيويٌّ , حيويٌ , حيٌّ , سريعٌ
활발한 , 활발한
חיוני , נמרץ , חַי , חיוני
活発な , 元気な