جدول جو
جدول جو

معنی سبزبال - جستجوی لغت در جدول جو

سبزبال
(سَ)
نام نوعی از انگور است. (برهان) (آنندراج). بجای بای ابجد میم بنظر آمده است که سبزمال باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزبهار
تصویر سبزبهار
(دخترانه)
نام یکی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبدباف
تصویر سبدباف
بافندۀ سبد، کسی که سبد می بافد، سبدساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزشاخ
تصویر سبزشاخ
شاخۀ سبز، شاخۀ تروتازۀ درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
سبزه، گیاه سبز، صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد، بنگ
پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کاسانه، سبزک، کاسکینه، سبزگرا، کلاغ سبز، سبزه قبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزباغ
تصویر سبزباغ
تن و بدن انسان، آسمان، برای مثال بدان راست ناید کزاین سبزباغ / گلی چند را سر درآری به داغ (نظامی۶ - ۱۱۰۱)
بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، دارالقرار، گشتا، خلد، سرای جاوید، ارم، خلدستان، دار قرار، دارالسّرور، مینو، رضوان، دارالخلد، نعیم، فردوس، باغ بهشت، علّیین، فردوس اعلا، دارالنّعیم، جنّت، باغ خلد، قدس، دارالسّلام، باغ ارم، اعلا علّیین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبززاغ
تصویر سبززاغ
آسمان، دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزطاق
تصویر سبزطاق
کنایه از آسمان، فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شود، رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزبهار
تصویر سبزبهار
سبزه، گیاهان و سبزی های فصل بهار
زمین سبز و خرم در فصل بهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزگار
تصویر سبزگار
به رنگ سبز درآورنده، سبز کننده، سبزناک، سبز رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیزبال
تصویر تیزبال
پرنده ای که بسیار تند و سریع پرواز کند، تیزپر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزفام
تصویر سبزفام
هر چیزی که به رنگ سبز باشد، سبز رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک بال
تصویر سبک بال
پرندۀ تیز پر، پرندۀ کوچک، سبک پر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزکالک
تصویر سبزکالک
میوۀ سبز و کال، میوۀ نارس
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
بمعنی سبزبال که نوعی از انگور است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
تن صحیح. (آنندراج). کنایه از تن و بدن آدمی، کنایه از آسمان. (برهان) ، بهشت. (برهان) (رشیدی) :
بدین راست ناید کزین سبز باغ
گلی چند را سر در آری بداغ.
نظامی.
، قوه جوانی. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نوعی از انگور است. (الفاظ الادویه) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
تیزپر. تیزرو. زودگذر:
چه سان دل را نگه دارد کسی از چشم فتانش
که گیراتر ز شاهین است مژگان سبکبالش.
صائب (از آنندراج).
راهی که مرغ عقل بیک سال می پرد
در یک نفس جنون سبکبال میپرد.
ایضاً
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیزبال
تصویر تیزبال
پرنده ای که تند پرواز کندتیزپر سریع الطیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکبار
تصویر سبکبار
سبک وزن، فارغ بال، خوشحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبز باغ
تصویر سبز باغ
تن انسان بدن آدمی، آسمان، بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
سبزگرا کرکرا از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکبال
تصویر سبکبال
تیز پر، زود گذر، تیزرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکبال
تصویر سبکبال
پرنده تیزپر، فارغ، آسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزفام
تصویر سبزفام
سبز رنگ، هر چیزی که به رنگ سبز باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
((~. قَ))
پرنده ایست حلال گوشت، کوچک تر از کلاغ با پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبکبار
تصویر سبکبار
سبک وزن، مجازاً، فارغ، آسوده، سبکسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
Lightheartedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
легкость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
Leichtigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
легкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
lekkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
轻松
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
leveza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سبکبالی
تصویر سبکبالی
leggerezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی