جدول جو
جدول جو

معنی سبزقبا

سبزقبا((~. قَ))
پرنده ایست حلال گوشت، کوچک تر از کلاغ با پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز هم گویند
تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سبزقبا

سبزقبا

سبزقبا
سبزه، گیاه سبز، صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد، بنگ
پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کاسانِه، سَبزَک، کاسکینِه، سَبزگَرا، کَلاغ سَبز، سَبزِه قَبا
سبزقبا
فرهنگ فارسی عمید

سبزقبا

سبزقبا
مرغی است که آن را سبزک خوانند و آن سبز میباشد بسرخی مایل و تاجی هم دارد. (برهان) (آنندراج). به لغت اصفهانی اسم شقراق است. (تحفۀ حکیم مؤمن). شِقِرّاق. مرغی است کوچک با خجک های سرخ و سبز و سیاه و سپید. (منتهی الارب). رجوع به سبزگرا و سبزک و سبزه قبا شود، کنایه از بنگ و آن کیفی باشد معروف. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سبزه قبا

سبزه قبا
سبزه لباس، پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز، سبزه (فارسی) + قبا (عربی)
سبزه قبا
فرهنگ نامهای ایرانی

سبزباغ

سبزباغ
تن و بدن انسان، آسمان، برای مِثال بدان راست ناید کزاین سبزباغ / گلی چند را سر درآری به داغ (نظامی۶ - ۱۱۰۱)
بِهِشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، دارُالقَرار، گُشتا، خُلد، سَرایِ جاوید، اِرَم، خُلدِستان، دارِ قَرار، دارُالسُّرُور، مینو، رِضوان، دارُالخُلد، نَعیم، فِردُوس، باغِ بِهِشت، عِلّیین، فِردُوسِ اَعلا، دارُالنَّعِیم، جَنَّت، باغِ خُلد، قُدس، دارُالسَّلام، باغِ اِرَم، اَعلا عِلّیین
سبزباغ
فرهنگ فارسی عمید

سبزه قبا

سبزه قبا
سَبزقَبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کَلاغ سَبز، سَبزگَرا، کاسانِه، سَبزَک، کاسکینِه
سبزه قبا
فرهنگ فارسی عمید