- رابح
- سود دهنده
معنی رابح - جستجوی لغت در جدول جو
- رابح
- سود کننده، سود دهنده، سودآور، سودمند
- رابح ((بِ))
- سودبخش، سودآور، نافع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث رابح، با سود سود آور. مونث رابح سودآور سودساز
مؤنث واژۀ رابح، سود کننده، سود دهنده، سودآور، سودمند
بهره گیر بهره ستان سود خوار بهره کار سود گیرنده ربح گیرنده جمع مرابحین
ذبح کننده حیوان ماکول، سربرنده
میانجی، وابسته
چربیده، افزون، غالب، فائق، بازگردنده، با آینده
مادراندر زن پدر. مونث راب: زن پدر زن بابا مامندر
چهارم:) در درجه رابع قرار دارد . (، چهارم بار بچهارم رابعا. چهارم، چهارمین بار
ربط دهنده، واسطه میان دو نفر یا دو چیز
شیر درنده شیردرنده، دزدار دژدار ، بیمار بستری
نیزه دار، صاحب نیزه
بزغاله، گربه پدرام، بچه شتر بچه گاو، جمع ربح، سودها فروختن، سود خواری کپی نر، بزغاله، شترک لاغر
گنجینه دار، خزانه دار
پر، سیراب
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
تراوش کننده
شناور، شناگر، مرد شنا کننده
هد ه آشکار هده (حق)
برتر، بهتر، افزون، غالب
سماک، سماک رامح، نیزه زن، نیزه دار
ذبح کننده، گلو برنده، داغ گلوی ستور، آهن داغ که با آن گردن ستور را داغ کنند
شنا کننده، شناور، تندرونده، تندرو، اسب تندرو، چارگامه، ره انجام، چهارگامه، شولک، بالاد، گام زن، براق، سابح، سیس، بادرفتار، بوز
واسطه میان دو تن یا دو چیز، ربط دهنده، پیوند دهنده، آنچه دو یا چند کلمه یا جمله را به هم پیوند می دهد، راهب، زاهد و حکیم از دنیا بریده