جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با راجح

راجح

راجح
چربیده. (منتهی الارب) (آنندراج). افزون. غالب. فائق. بهتر. (آنندراج) (غیاث) : بمقدمات لایح و براهین واضح راجح است. (سندبادنامه ص 14) ، پلۀ ترازو که از گرانی بوقت سنجیدن زیر ماند و مرجوح پلۀ بالا. (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد) ، زن بزرگ سرین. (آنندراج). امراءه راجح، زن بزرگ سرین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

راجح

راجح
ابن قتاده بن ادریس بن مطاعن از امرای مکه که آن شهر را از دست عمال مصر خارج کرد و تا هنگام وفات در آنجا حکومت کرد و در زمان حکمرانی او فتنه و آشوب بسیار رخ داد و با پادشاهان مصر و یمن پیوسته در حال کشمکش و جدال بود. وفاتش در سال 654 هجری قمری اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 314)
لغت نامه دهخدا