جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رابو

رابو

رابو
نام گلی است خوشبو، چنانکه گفته اند: نرگس و رابو شکفت بر طرف بوستان، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
سوسن و رابو شکفت بر چمن آسمان
لاله و نسرین نمود چرخ چو هر بوستان،
ادیب صابر،
سوسن و رابو شکفت بر طرف بوستان،
نصیر ادیب
لغت نامه دهخدا

بابو

بابو
پدربابا، بزرگ قلندران و درویشان. بمعنی بابا که در اوایل اسما برای شفقت یا مجرد تلقیب افزایند و گویند (بابا فلان) : (و بدانک پدر شیخ ما ابو سعید ابوالخیر گفتندی) (اسرارالتوحید)
فرهنگ لغت هوشیار

رابع

رابع
چهارم:) در درجه رابع قرار دارد . (، چهارم بار بچهارم رابعا. چهارم، چهارمین بار
فرهنگ لغت هوشیار