- دَجَّنَ
- خانگی کردن، اهلی کرد
معنی دَجَّنَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
حدس زدن، حدس بزن
ذخیره کردن، فروشگاه
مشخّص کردن، چشم، تعیین کردن، کالیبره کردن، نامزد کردن
ضمانت دادن، در داخل
توانا کردن، فعّال شد
گرم شدن بیش از حد، او گرم شد
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
کلاهبردارانه، حملات
خاموش کردن، مسکّن
تزئین کردن، زیبا، آراستن
ملایم کردن، قابل انعطاف، نرم کردن
رنگ کردن، رنگ، خم کردن، رنگ دادن
قانونی کردن، او مدوّن شد
انفجار کردن، سپیده دم، مختل کردن، بادکنک کردن، حباب ساختن، کیسه زدن
سنبه کردن، چرخید
مربّی کردن، مسیر
تاریخ نگاری کردن، او یادداشت کرد، یادداشت کردن
بهینه کردن، او بهبود یافت
دود کردن، سیگار کشید
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
نشان دادن، بین
بیمه کردن، امنیّت
احترام گذاشتن، ارج نهادن
تقویت کردن، قلعه، مطمئن شدن
گشت زدن، نقش
لکّه انداختن، خامه ای
ویران کردن، نابود شد، تعداد زیاد کاهش دادن
لوس کردن، متنعّم کردن
ماساژ دادن، ورز دادن
تصحیح کردن، او بررسی کرد
گرم کردن، گرم
قوی کردن، حمایت کند
ملّی کردن، وطن