معنی دَبَّسَ
دَبَّسَ
سنبه کردن، چرخید
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با دَبَّسَ
أَسَّسَ
أَسَّسَ
بُنیاد گُذاشتَن، تَاسیس شُد، ایجاد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَوَّنَ
دَوَّنَ
تاریخ نِگاری کَردَن، او یادداشت کَرد، یادداشت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَوَّرَ
دَوَّرَ
گَشت زَدَن، نَقش
دیکشنری عربی به فارسی
دَمَّرَ
دَمَّرَ
ویران کَردَن، نابود شُد، تِعداد زیاد کاهِش دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّلَ
دَلَّلَ
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّكَ
دَلَّكَ
ماساژ دادَن، وَرز دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَقَّقَ
دَقَّقَ
تَصحِیح کَردَن، او بَررَسی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
دَفَّأَ
دَفَّأَ
گَرم کَردَن، گَرم
دیکشنری عربی به فارسی
دَعَّمَ
دَعَّمَ
قَوی کَردَن، حِمایَت کُند
دیکشنری عربی به فارسی