جدول جو
جدول جو

معنی درازنگ - جستجوی لغت در جدول جو

درازنگ
(دَ زَ)
درازنج. نام قریه ای از چغانیان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرارنگ
تصویر فرارنگ
(دخترانه)
فرانک، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درازکش
تصویر درازکش
حالتی از قرار گرفتن بر روی زمین، به خصوص در موقع تیراندازی، که به سینه روی زمین می خوابند و پاها را دراز می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
زمان چیزی، مدت چیزی، برای مثال درازنای شب از چشم دردمندان پرس / که هرچه پیش تو سهل است سهل پنداری (سعدی۲ - ۵۷۶)، درازا، درازی، طول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازآهنگ
تصویر درازآهنگ
درازکننده و طول دهنده، آنکه کاری را طول بدهد و به تاخیر اندازد، آنکه قصد راه دور و دراز کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراچنگ
تصویر فراچنگ
به چنگ، میان دست
فراچنگ آوردن: به چنگ آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراسنگ
تصویر زراسنگ
گردی به رنگ طلایی که در نقاشی به کار می رود، اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراهنگ
تصویر سراهنگ
پیشرو قافله، پیشرو قوم، پیشرو لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراغنگ
تصویر زراغنگ
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغن، زارغنگ، زاراغنگ، برای مثال زمین زراغنگ و راه درازش / همه سنگلاخ و همه شوره یکسر (عسجدی - ۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازقد
تصویر درازقد
بلندقامت، بلندبالا، درازبالا
فرهنگ فارسی عمید
(دِ نَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 48هزارگزی شمال شرقی ایذه، با 205 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
درازنای. محل درازی. (از برهان) (جهانگیری) (آنندراج). مستطیل، درازا. طول. درازی. (ناظم الاطباء) : فوت، بالای میان هر دو انگشت به درازنا. (السامی فی الاسامی). و رجوع به درازنای شود
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
درازنگ. نام قریه ای از چغانیان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
زرنگ. سرزمین سیستان و مردم ایران. (از ایران باستان ج 2 ص 1685). درنگیانا
لغت نامه دهخدا
تصویری از درابنه
تصویر درابنه
جمع دربان، پارسی تازی گشته دربان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمسنگ
تصویر درمسنگ
وزن یک درم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراغنگ
تصویر زراغنگ
زمین ریگ ناک و زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درازنفس
تصویر درازنفس
پر گوی پر چانه دراز روده روده دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمسنگ
تصویر درمسنگ
((دِ رَ. سَ))
وزن یک درم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درازنفس
تصویر درازنفس
((~. نَ فَ))
پرگوی، پرحرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درازنای
تصویر درازنای
درازا، طول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
طول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
Longer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
plus long
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دهکده ی ییلاقی واقع در بالا جاده ی کردکوی، ناوبلند چوبی.، منطقه ای در اطراف دهستان بابل کنار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
più lungo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
langer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
más largo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
länger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
mais longo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
更长的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
dłuższy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
довший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
более длинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
lebih panjang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی