جدول جو
جدول جو

معنی خنداننده - جستجوی لغت در جدول جو

خنداننده(تَ گِ رِ تَ / تِ)
بخنده درآوردنده. بخنده افکننده. بخنده وادارنده
لغت نامه دهخدا
خنداننده
آنکه کسی را بخنده درآورد
تصویری از خنداننده
تصویر خنداننده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنباننده
تصویر جنباننده
تکان دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندازنده
تصویر اندازنده
کسی که چیزی را از جایی بیندازد، پرتاب کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پندارنده
تصویر پندارنده
گمان برنده، خیال کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنداننده
تصویر گنداننده
بدبو کننده، فاسد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انداینده
تصویر انداینده
اندود کننده، کاهگل کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاراننده
تصویر خاراننده
آنکه تن خود یا دیگری را می خاراند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنجاننده
تصویر گنجاننده
کسی که چیزی را در میان چیزی جا بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنواننده
تصویر شنواننده
ویژگی آنکه مطلبی را به گوش دیگری برساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
گردش دهنده، چرخاننده، کنایه از تغییردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجاننده
تصویر رنجاننده
رنج دهنده، آزاردهنده
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ / دِ)
بخنده واداشته. بخنده درآورده. خندانیده
لغت نامه دهخدا
(گَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه چیزی را بگنداند. آنکه چیزی را متعفن سازد. و رجوع به گنداندن و گندانیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گندانیده
تصویر گندانیده
بدبو کرده متعفن ساخته، فاسد کرده تباه ساخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجاننده
تصویر گنجاننده
کسی که چیزی را در چیزی یا محلی جا دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنباننده
تصویر لنباننده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناداننده
تصویر ناداننده
آنکه نمی داند جاهل مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
آنکه میگرداند، محول، مدبر، مقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنباننده
تصویر سنباننده
آنکه سوراخ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندارنده
تصویر پندارنده
اسم پنداشتن، گمان برنده خیال کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشاننده
تصویر خوشاننده
خشک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندانیدن
تصویر خندانیدن
بخنده درآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوراننده
تصویر خوراننده
کسس که غذا یا چیز دیگر (مانند سم) را بدیگری بخوراند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشکاننده
تصویر خشکاننده
خشک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندازنده
تصویر اندازنده
آنکه چیزی را از جایی بیندازد پرتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداینده
تصویر انداینده
اسم انداییدن اندودن، اندود کننده کاهگل کننده، زراندود کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجاننده
تصویر رنجاننده
رنج دهنده آزار دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندانده
تصویر خندانده
بخنده در آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنداننده
تصویر گنداننده
بدبو کننده متعفن سازنده، فاسد کننده تباه سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندانیده
تصویر خندانیده
بخنده در آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیساننده
تصویر خیساننده
آنکه چیزی را خیس و مرطوب سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
((گَ نَ دِ))
کسی که اداره کارها را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنباننده
تصویر جنباننده
محرک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
اپراتور، مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره