جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انداینده

انداینده

انداینده
اسم انداییدن اندودن، اندود کننده کاهگل کننده، زراندود کننده
انداینده
فرهنگ لغت هوشیار

انداینده

انداینده
کاهگل کننده. اندودکننده. (فرهنگ فارسی معین). طاین. (یادداشت مؤلف) :
با گل انداینده اسگالیده گل
دستکاری می کند پنهان ز دل.
مولوی.
لغت نامه دهخدا

اندازنده

اندازنده
آنکه چیزی را از جایی بیندازد. پرتاب کننده. (فرهنگ فارسی معین) : صروع، نیک اندازنده مردم را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

افزاینده

افزاینده
آنچه افزایش یابد، آنچه فزونی پذیر باشد، بالنده، نامی
افزاینده
فرهنگ لغت هوشیار