- حَظرِيّ
- ممنوع، مسدود کردن
معنی حَظرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگلاخی، سنگی
آتشبازی، آتشین
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
آنی، فوری، لحظه ای
غارمانند
کاخ مانند، کوتاه
اجباری، قانع کننده
گلی، صورتی، گلابی
ماورایی، سحر و جادو
پشمالو، مادرزادی
مد روز، مدرن
بی فایده، برهنه
انقلابی
منحصر به فرد، انحصاری
همسایگی، در حال انجام است، کناری
اساسی، رادیکال
خیریّه
حاشیه ای، پابرهنه
جاری، در حال حاضر
حتمی، اجتناب ناپذیر
سنگی، سنگ، سنگریزه ای، سنگ نگاری
جنگ طلب، نظامی
حرفی، کلمه به کلمه
قانونی، اساسنامه
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
نظریّاتی، نظری، بازنگری، نظریّه پرداز